دوفصلنامه علمی،شماره بیست ونهم، پاییز و زمستان1402
برگشت به فهرست مقالات |
برگشت به فهرست نسخه ها
پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی
چکیده: (262 مشاهده)
تجدید حیات در آرای مولوی و یونگ اشاره به سیری درونی دارد که از وجه نازل انسان آغاز شده و به پرورش روحی او می انجامد. غایت این سیر در افقهای ناشناختهای رقم میخورَد که در عرفان مولوی فنای در توحید است و در آرای یونگ نیل به «تمامیت شخصیت» و «فردیت یافتن». سفر سالک با ستیزی درونی توام است تا زایشی نو را رقم بزند. در این سفر، فرد از خود ظلمانیاش می میرد تا در ساحتی برتر ولادت یابد. در عرفان مولوی سخن از مرگ اختیاری است و در آرای یونگ نیز قهرمان درون، در ستیزی انتخابی، کشته می شود و سپس هر دو تجدید حیات مییابند. در اندیشه مولوی این مسیر با عشق، ریاضت، عبادت و کششهای آن سَری پیموده میشود. یونگ نیز معتقد به کشش ذاتی و درونی برای نیل به چنین تحولی است اما کششها از اعماق ناخودآگاه فرد نشأت می گیرند و البته قدسیّت دارند. هدف پژوهش حاضر این است که با تطبیق دو اندیشه از دو نحله متفاوت، اهمیت تجدید حیات روحی را برجسته سازد لذا به شیوه توصیفی- تحلیلی در صدد نیل به این هدف تالیف شده و روشن گردید که نو زایی روحی، اگرچه دشوار اما مطلوب و مقصود انسان است.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
عرفان و روانشناسی دریافت: 1400/7/21 | پذیرش: 1400/11/11