جلالالدین دوانی، غیاث الدین دشتکی و ملاصدرا درآثار خود مساله تسری عشق در موجودات را مطرح نمودهاند با این وجه شباهت که هر سه سعی در آمیختن رویکرد سینوی و عرفانی داشتهاند و به همین جهت سخنان آنان به وحدت وجود منتهی شده است، با این وجود هر سه در این امر، به یک میزان موفق نبودهاند. غیاثالدین تنها عشق در مرتبه انسانی را همراه با علم دانسته و بالاترین مرتبه آن را با وحدت در شهود پیوند میزند. سخنان وی در باب تسری عشق، با معنا نمودن عشق به وجود، بیان کننده نوعی وحدت سریانی در هستی است که به تبیین تشکیکی ملاصدرا نزدیک است. اما دوانی دراینباره تفسیری مبتنی بر نظریه وحدت شخصی وجود ارائه میدهد. بهعلاوه اینکه عشق در تمامی مراتب و تجلیات را همراه با علم و آگاهی میداند. هر چند تفسیر وحدت شخصی ملاصدرا در اینباره از نظر مضمون و ادبیات به سخنان دوانی نزدیک است و میتواند نشانه تاثیر پذیری ملاصدرا از وی باشد؛ اما تنها ملاصدرا است که به بهترین شکل موفق گردیده عرفان و حکمت را درهم آمیزد زیرا آن را بنابه مبانی حکمت متعالیه خود، بر اساس دو مدل وحدت تشکیکی و شخصی وجود، به نحو مستدل و منسجم تبیین نموده است.