دانشگاه ایلام
چکیده: (1337 مشاهده)
قرن هشتم هجری شاهد ظهور فیلسوفان عارف و عارفان فیلسوفی است که توانمندی فلسفی آنها موجب استحکام خاصی برای عرفان اسلامی شده است؛ از جمله این شخصیتها عبدالرزاق کاشانی است. از ویژگیهای منحصر به فرد این حکیم عارف، جامعیّت در علوم رسمی، شرعی، فلسفه و عرفان -در دو بعد نظری و عملی- است. وی تعلیم کشفی محییالدین ابنعربی را با تربیت ذوقی شیخ سهروردی تلفیق کرد و آن را با حکمت آمیخت. عبدالرزاق کاشانی در معرفتشناسی خود از سه منبع شناختی عقل، قلب و وحی بهره گرفته است. وی همانند ابن عربی، علیرغم اینکه قلب و دستاوردهای آن را اصل قرار میدهد، برای عقل نیز نقش مهمی قائل است و در کنار عقل و شهود، وحی را هم مبنایی معرفتشناختی میداند. با تتبع در آثار کاشانی میتوان دریافت که وی عقل را به منزله چشم برای قلب میداند و معتقد است که بصیرت و تفکر قلبی مرحلهای از قلب را تشکیل میدهد که در لایههای طولی قلب ذکر میشود. به باور کاشانی، انسان در این مرحله صاحب تشخیص میشود؛ فطرت با فهم شکوفا شده، چشم و گوش قلب باز میگردد و فهم جدیدی هم در زمینه عمل و حکمت عملی و هم در زمینه حقیقت و حکمت نظری برایش حاصل میشود. به عبارتی میتوان گفت در نزد عبدالرزاق کاشانی، عقل و قلب یک وجود با مراتب مختلف هستند، نه دو موجود به هم مرتبط. بازشناسی چیستی و چرایی ترکیب دو منبع معرفتی عقل و قلب در نظام اندیشه عبدالرزاق کاشانی، تحلیل دستاوردهای معرفتی این نظام را ثمربخشتر میکند. این پژوهش در راستای تحقق این هدف، بر آن است به بررسی نقش و جایگاه عقل و قلب در معرفتشناسی کاشانی پرداخته و همین نقش را به نحو اجمالی در مقایسه با اندیشه ابنعربی مورد واکاوی قرار دهد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
عرفان دریافت: 1397/7/27 | پذیرش: 1397/11/21 | انتشار: 1399/7/10