رابطه میان عارفان و متشرعین - به نمایندگی فقها - در طول تاریخ تمدن اسلامی، رابطهای پر فراز و نشیب بوده است. تلقی عارفان از شریعت نیز به همین منوال با نوسانات مختلفی همراه بوده است. برخی از اهل تصوف، حقیقت را همان شریعت میدانند (وحدتانگاران) و برخی دیگر حقیقت را ورای شرع و قانون میانگارند و حضور شریعت را مخلّ ظهور طریقت و تصوف میدانند (معارضان). برخی گروههای دیگر نیز با اصالت دادن به هر یک از دو گفتمان، معتقدند نبایستی هیچیک در حریم دیگری ورود کرده و هر یک متکفل سامان دادن به بخشی از نیازهای اینجهانی و آنجهانی فرد است (استقلالاندیشان). گروه دیگری نیز فارغ از آنکه خود به کدامیک از دو گروه وحدتاندیش یا استقلالاندیش معتقدند، در پی ایجاد گفتوگو میان این دو گفتمان پرقدرت فرهنگ و تمدن اسلامیاند و معتقدند چنانچه بتوان با گفتوگو و برقراری آتشبس میان این دو گروه پتانسیلهای موجود در هر یک را به فعلیت رساند، فرهنگ و تمدن اسلامی شاهد یک جهش عظیم رو به جلو، هم در جهات مادی و هم در سمتوسوی معنوی خواهد بود (گفتگو). این مقاله میکوشد تا آرای جریانات مختلف فکری اسلامی را ذیل یکی از این چهار گروه دستهبندی نماید.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |