معصومه نقدبیشی، محمدتقی فعالی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۵-۱۴۰۰ )
چکیده
چکیده:جستار پیش رو با رویکردی تطبیقی به نقد روششناسی نیکلسون و چیتیک در تصوف (با تکیه برآثار مولوی و ابنعربی) میپردازد. هدف از بررسی روششناسی این عرفانپژوهان غربی نهتنها شناخت بهتر قواعد و معیارهای مطالعات دینی و بهویژه تصوف است بلکه با بررسی پیشنیه فکری و منشأ تکوین دیدگاه این دو پژوهشگر، مسیر کشف ظرایف اندیشه و تفاوت و امتیازهای آرای آنان را نیز هموار میکند. نوشتار حاضر به روش توصیفی-تحلیلی کوشیده تا خلأ وجود چنین رویکردی را تا حد امکان برطرف سازد. تحلیل روش این دو پژوهشگر حکایت از تفاوت منابع مطالعاتی و نتیجهگیریهای متفاوت از هم دارد. چیتیک با روشی تحلیلی- انتقادی نسبت به آرای نیکلسون، بر تحلیل درونمتنی آثار این عارفان تأکید میکند و درواقع فهم زوایای فکری اندیشمندانی مانند ابنعربی و مولوی را در گرو درک جهان-اندیشه آنان از میان آثارشان و بهرهبردن کامل از سخنان و صور خیالی آنها میداند اگرچه عدم توجه به برخی آثار نیکلسون و شاید تناقض آرای او، چیتیک را دچار قضاوتی نهچندان درست نموده است.
کلیدواژهها: روششناسی، نیکلسون، چیتیک، ابنعربی، مولوی، تاریخ تصوف
سیده زهرا موسوی بایگی، سید مرتضی حسینی شاهرودی،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
چکیده: صدرالمتالهین، بنیانگذار حکمت متعالیه، روشی برای بیان دیدگاههای خود برگزیده است که پس از او موجب ظهور اختلاف نظر در تفسیر برخی مسائل حکمت متعالیه شده است. او پیرامون یک مسئله، در مواضع گوناگون، متفاوت سخن گفته است. این عملکرد فهم نظر نهایی ملاصدرا و دیدگاه خاص حکمت متعالیه درخصوص مسئله مزبور را دشوار کرده است. پژوهش حاضر که به روش کتابخانهای و توصیفی – تحلیلی نگاشته شده، میکوشد (با التفات به اموری همچون وحدت مبانی حکمت متعالیه و عرفان نظری، عظمت و منزلت والای عارف و عرفان نزد ملاصدرا، استفاده از آرای عرفا به عنوان موید و نیز دفاع و ابهامزدایی از باورهای عرفانی) نشان دهد. در مواردی که ملاصدرا به نظر خاص خود صراحتاً اشاره نکرده و بهطورکلی دیدگاه ویژه وی روشن نیست، نظر نهایی ملاصدرا را باید نظر عرفانپژوهان دانست.