۳ نتیجه برای حیات
اسماعیل علی خانی،
دوره ۶، شماره ۱۲ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
حسین جماعتی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
یکی از مسائل بنیادین معرفتی انسان امروزین، معناداری و ارزشمندی زندگی است که با تکامل معنوی و سعادت انسان مرتبط است. لذا هرگونه ارتباط و دلبستگی شایسته با پروردگار، منبع وجود و کمال برتر، ارزش زندگی است. یکی از راههای ارتباط با خدای تعالی و قدم نهادن در مسیر توحید حقیقی، عشق الهی است. نوشتار پیشرو، با هدف نشان دادن سرچشمه بودن خداوند به عنوان یگانه مبدأ ارزشمندی زندگی، جایگاه عشق الهی در ارزشمندی زندگی را با تأکید بر تبیین نگرش عین القضات همدانی به صورت توصیفی-تحلیلی بررسی کرد و به این نتیجه دست یافت که گستره و ساحت این مفهوم در بینش عرفانی عین القضات به گونهای است که عشق مجازی عفیف که آلوده به خواهشهای جسمانی نباشد تا عشق الهی را در بر میگیرد و سیر تکاملی دارد؛ در نتیجه، همواره سطح ارزش زندگی که مبدأ و مقصد و بستر آن عشق الهی است، پرورش و بالندگی پیدا میکند و آثاری همچون حیات و لطافت روح، خدابینی بجای خودبینی، دوستی با دوستدار معشوق و تسلیم و اطاعت محض از معشوق ازلی را به دنبال دارد.
دکتر آیلار ملکی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
تجدید حیات در آرای مولوی و یونگ اشاره به سیری درونی دارد که از وجه نازل انسان آغاز شده و به پرورش روحی او می انجامد. غایت این سیر در افقهای ناشناختهای رقم میخورَد که در عرفان مولوی فنای در توحید است و در آرای یونگ نیل به «تمامیت شخصیت» و «فردیت یافتن». سفر سالک با ستیزی درونی توام است تا زایشی نو را رقم بزند. در این سفر، فرد از خود ظلمانیاش می میرد تا در ساحتی برتر ولادت یابد. در عرفان مولوی سخن از مرگ اختیاری است و در آرای یونگ نیز قهرمان درون، در ستیزی انتخابی، کشته می شود و سپس هر دو تجدید حیات مییابند. در اندیشه مولوی این مسیر با عشق، ریاضت، عبادت و کششهای آن سَری پیموده میشود. یونگ نیز معتقد به کشش ذاتی و درونی برای نیل به چنین تحولی است اما کششها از اعماق ناخودآگاه فرد نشأت می گیرند و البته قدسیّت دارند. هدف پژوهش حاضر این است که با تطبیق دو اندیشه از دو نحله متفاوت، اهمیت تجدید حیات روحی را برجسته سازد لذا به شیوه توصیفی- تحلیلی در صدد نیل به این هدف تالیف شده و روشن گردید که نو زایی روحی، اگرچه دشوار اما مطلوب و مقصود انسان است.