از جمله دغدغه های مشترک انسان معاصر و انسان گذشته، مسئله وجود (زیستن) و مرگ (نیستی) است. یکی از مباحثی که میتوان ذیل دغدغه ی وجود (زیستن) مطرح کرد، مسئله ارادۀ معطوف به خود یا غیر است. چیزی که روانشناسان وجودگرا از آن به «خوداستعلایی» تعبیرکرده اند. فرانکل یکی از این روانشناسان که در این پژوهش، آرای وی با ابوسعید ابی الخیر مورد تحلیل و تطبیق قرارگرفته است، خوداستعلایی را «فرارفتن از خود» و «درگیر غیر از خود شدن» میداند. ابوسعید نیز تعابیری چون فرارفتن از خود، غایب شدن از خویش و ... را بهکار برده که نزدیک به مسئله خوداستعلایی است. فرانکل، مصادیق خوداستعلایی را تحقق آرمان هدفی، خدمت به انسانها و عشق به دیگران میداند. ابوسعید نیز علاوهبراین موارد، ظلم و تعدی نکردن به دیگران و بخشش (هبه) به انسانها را از مصادیق خوداستعلایی برشمرده است. در این نوشتار، آثار خوداستعلایی از منظر ابوسعید، ذیل سه عنوان اخلاقی (دستیابی به تواضع)، روحی- روانی (رهایی از رنج و جاودانه شدن) و اجتماعی (پرهیز از خشونت) طبقهبندی شده است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |